سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شـکـرانـه

هوای زیارت

خوب برای اولین بار که چشمم به ضریح افتاد فقط دلم میخاست نگاش کنم

چشم ازش بر نمیداشتم یه حس خاصی بود بلاتشبیه یه حس پدرودختری انگارر کسی که اینجا به خاک رفته ارو سالهاست زیارت کردم
خیلی مظلوم بود همش فکر میکردم با انبوهی از جمعیت مواجهم که نمیزارن نزدیکش بشم اما با یه کم جلو رفتن دستم به ضریحش رسید خیلییییییییییییییی حس خوبی بود خیلی

دلم خواستش دوباره ...
نماز مغرب و عشا رو به نیابت از مرحوم بابام خوندم اصن نیت کردم همه ی زیارتم به نیابت از اون باشه
بعد از نماز رو به روی ایوون طلا نشستمو یه دل سیررررررررر نگاش کردم همش دلم میخاس تک تک ثانیه های بودن کنارشو سیو کنم توو خاطرم توو قلبم بهش گفتم هوای صحن و سراتو توو قلبم مهمون کن بزار وقتی برمیگردم ایران هر وقت دلم برات تنگ شد فقط به قلبم سر بزنم و تو باشی و صحن و سرای آرام بخشت ...
یه کم نشستیم وقتی خستگیامون رف سر قرارمون باب قبله جمع شدیم و دست جمعی به سمت هتل حرکت کردیم
همسر و خواهر زن مدیرکاروان ، کربلایی هایی بودن که زمان صدام ملعون به ایران میان بین راه باهاشون صحبت می کردم
میگف زیرناودون طلای حرم شریف اگر دعا کنی دعات مستجابه تا اینو گف یهو یاد صباگلی وموناهه افتادم تصمیم گرفتم حتما حتما براشون دعا کنم دستور پخت یه جور غذای عربی رو بهم داد که بهش لحم العجین میگن شک نکنید که در اولین فرصت اموزششو میزارم قزقون !


توو غذاهای عربی ادویه ی " بهارات " می ریزن که خیلی ادویه مشهوریه این ادویه باعث بوی خوشمزه ی غذاهای عربی میشه
مادر محمد ( خواهر زن مدیرکاروانمون ، بهم میگف توو عرب مادر هارو به اسم پسرشون صدا میزنن منم اینجور صداش میزدم )
میگف یه زمانی عراق خیلی خوب میشد خرید کرد ما میومدیم اینجا چندتا مغازه ی آشنا داریم که ازشون خرید می کنیم اما از وقتی ارزش پول ایران کم شده نمیشه پارسال دو تا لپ تاپ برای دخترام شوهرم خریده که دوتاش یک و دویست درومده ولی الان اصن نمیشه قطعه گرفت اجناس خارجی اینجا زیاده یا دارو حتی

گرم حرف با مادر محمد بودم که یهو گفت ع ! راهنما داره مسیرو اشتباه میره !!
و یه دور شمسی قمری زدیم تا برسیم به هتل قصرالزائرین !

پامون درد گرفته بلافاصله رفتیم برای شام
اولین غذای رسمی که میخاسیم بخوریم ( راستش هم گشنم بود هم میترسیدم مزش خوب نباشه و حالمو بد کنه ) کباب داشن و جاتون خالی واقن خوشمزه بود ...

شامو خوردیم و اومدیم بالا و اروم خوابیدیم
چه خواب ارومی



+ نوشته شده در جمعه 92/2/20 ساعت 2:8 صبح توسط پونه | نظر


:: مطالب قدیمی‌تر >>