کبوتران عشقولانه 2
"به نام خداوند فتاح"
خب همینطور که حدس زدین آقا کبوتر عاشمون با خانمشون برگشتن:دی
انقدر هم با احترام برخورد می کرد
اول اجازه می داد خانم غذا بخورن بعد حتی آب هم اول ایشون بعد خودشون
الهی خوشبخت بشن :پی
از اون روز به بعد هر وقت می یان هر دو با هم هستن
البته مثل قبل برای صبحانه و ناهار و شام نمی یاد
کمتر می یان خب دیگه عیال وار شدن سرشون شلوغ شده
باید به زندگیشون برسن دیگه مثل دوران مجردی که نیست :دی
به هر حال این پیوند خجسته را به فال نیک می گیریم
جدیدا دقت کردم این جوجه کوچیکام که می یان جفتی مییان خونمون :دی
امروز صبح دو تا کلاغ تو رو پشت بوم دعواشون شده بود
مامانم گفتن سر غذا دعواشون شده گفتم مامان ولشون کن
پس فردا عشقولانه بر می گردم
والا به قرعان:پی
جدیدا مد شده اول دعوا می کنند بعد کارشون به عشقولانه ختم می شه
این بود جریان کبوتران عشقولانه خونه ما
چند تا عکس ازشون دارم اما چون خیلی کیفیت نداشت نزاشتم
پی نوشت:اینکه گاهی با ادامه مطلب پست می زنم
برای اینکه سعی کنم اینطوری بنویسم اینطوری مجبور می شم بنویسم
باید یکم به خودم عادت بدم برای نوشتن