شـکـرانـه

ماجرای من و گوشیم

" به نام آفریننده یکتا "


**ماجرای من و گوشیم**

قصه از جایی شروع شد که من از گوشیم که یه نوکیا موقع خودش درجه یک بود راضی بودم
اما چون گویم برای حدود 8 سال پیش اینا بود هر کی می دید
می گفت تو هنوز این گوشیا داری
منم با اعتماد به نفسی
می گفتم بله من از گوشیم راضیم فقط یه چیزی که نگرانم می کنه
اینه می ترسم از موزه گوشیمو ببینن و بیان سراغم :دی


اما واقعا گوشیمو الانم دوسش دارم درسته کیفیت عکسش خوب نبود اما کارما راه می نداخت

خلاصه بابا هر بار می گفت صبا بیا بریم یه گوشی بخر
منم می گفتم باشه بابا
حتی چند باری هم تا پای خرید رفتیم بعد بابا می گفت خوب یکی را انتخاب کن
می گفتم پدر جان باشه فقط بیاین بریم من یکم تحقیق کنم
ببینم کدومش بهتره
و این تحقیق ما چند ماهی به طول می انجامید

تا اینکه تو این دو هفته پیش گفتن دیگه باید بری گوشیو بخری
و منم تو نت و تو سایت ها به بررسی گوشی ها پرداختم از بچه ها سوال می کردم
مقایسه می کردم


می خواستم یه گوشی  با کیفیت
 دو رو بر قیمت 700 الی 800 بخرم
کیفیت عکاسیش هم برام مهم بود

 
چند تایی را انتخاب کردم
چند تا مغازه هم سر زدم
تا اینکه سرتونا درد نیارم که دل و زدم به دریا
 دو تا گوشی انتخاب کردم


یکی سونی اکسپریا پی
و یکی سامسونک گالگسی ایس2


چند تا مغازه رفتم یکی دو تاشون گفتن این سامسونگه دیگه تولید نمیشه
سال تولیدش برای 2012 هستا
اما نمی دونم چرااینو گفتن
منم گفت خو سونی را می گیرم
با یکم دو دلی سونی را خریدم دیگه
ایشونن :مؤدب

این و این


پ.ن : فکر کنم اگه می حواستم یه دهات بخرم اینقدر تحقیق نمی کردم که برا این کردم :پی

پ.ن 2: مامانم می گه صبا این همه تحقیق و بررسی کردی گوشیت یکم سنگینه

و من : نه مامان حداقل بدنش مقاومه :|

پ.ن3 : بابا ظاهر سامسونگا را بیشتر دوست داشت اما با این امکاناته سونی

اگه می خواستم سامسونگ بخرم باید یک و خورده ای پول می دادم که

نمی خواستم اینقدر برای گوشی پول بدم



+ نوشته شده در چهارشنبه 92/5/2 ساعت 10:59 عصر توسط نعنا | نظر


<< مطالب جدیدتر :: مطالب قدیمی‌تر >>