غصه سر آید ...
برسرآنم که گر ز دست برآید
دست به کاری زنم که غصه سرآید
گاهی که سرخوش از هوای زندگی میشد یا غمگین و خسته بود برامون از خاطراتش میگفت از جوونی ها
میگف یه روز وقتی نوجوون بودم یه کبوتر مریض افتاد توو حیاطمون میخاستم سرشو بکَنم تا درد نکشه و طعمه ی حیوونا نشه گردنشو فرو برده بود و نمیذاشت تا اخر یه لحظه دست از مقاومت برداشت ... و تمام :| میگف همیشه فک میکنم آه اون کبوتر دنبالمه :(( :| نمیدونم چی توو من دیده بود توو اون بچگی اینو برامن تعریف کرد ولی تا الان یادم نرفته حتی میتونم پا به پای کبوتره درد بکشم ...
خدا ؟
من الان اون کبوترم . خسته از مقاومت ...
پی نوشت شیرین :
سمیه عکس عقدشونو دیروز برام میل کرد و گف هنوز به هیچکس نگفته ... کاش به دکترتوفیق میگفت خیلی خوشحال میشد براش ( استادمشاورمونه ) هفته قبل خانواده ی آقا داماد در شیراز جشن عقد گرفتن که این کارشون جهانی از شادی رو به قلبم داده دامادمون شیرازی و استاد دانشگاه و همکارش هستن ( البته این همشهری ما بودنش از همه چیز مهم تره ! )خیلی بهم میان خیلییییییی آرزوی قلبیم براش خوشبختیه البته ما خواهر عروسیم لذا میگیم که عروس سره دیییییییییییییی:
پی نوشت شیرین 2 :
شیرین عزیزم دیشب اس ام اس داده . برا نی نی دوتا اسم رو سرچ کنم معنیشو بگم بهش ! مَهلا ( به معنای آهسته و دوستانه ) و مهدیسا ( دختر زیبا - مثل ماه ) حالا شایدم نی نی پسر باشه ! نیدونم زود نی از حالا اسم ؟ الهی که خوش قدم باشه برااااااااش قلببببب
پی نوشت شیرین 3:
عیـــــــــــــــــــد فطـــــــــــــــر مبــــــــــــــــــــارکـــــــــ